خانه / مطالب آموزشی / اختلالات / عوامل اصلی خطرساز در ابتلا به افسردگی کودکان

عوامل اصلی خطرساز در ابتلا به افسردگی کودکان

در مطالب قبلی به افسردگی در کودکان و علائم آن اشاره کردیم. اما لازم است به عوامل خطرساز که اطلاعات آینده نگرانه به ما می دهند نیز نظری بیفکنیم.شناخت عواملی که احتمال ابتلا به افسردگی را افزایش می دهند، سبب می شود که بدانیم آیا کودکی در صورت مواجهه با این عوامل در آینده در معرض ابتلا به افسردگی قرار خواهد گرفت یا نه. بدین وسیله می توانید با دقت بیشتری، آسیب پذیر بودن او را در مقابل افسردگی تشخیص دهید، در نتیجه تا قبل از بروز مشکل گام هایی را در جهت پیشگیری و بهبود وی بردارید.

قبل از بررسی این عوامل، ذکر این نکته حائز اهمیت است که نباید این علائم را مطلق بپندارید.به این معنی که در زندگی واقعی، تاثیری متقابل میان این عوامل وجود دارد.این تعامل، همراه با تاثیرات زیست شناختی، هیجانی و اجتماعی تا حد زیادی مشخص می کنند که یک کودک به افسردگی دچار می شود یا خیر. علاوه بر این، عوامل خطرساز تاثیر تراکمی دارند؛ به این معنی که هر چند تعداد عواملی که یک فرد در زندگی تجربه می کند بیشتر باشد، آسیب پذیری او در برابر ابتلا به افسردگی بیشتر است.

عوامل خطرساز برای افسردگی

جنسیت:

نتایج تحقیقات نشان می دهد که احتمال افسرده شدن پسران خردسال بیشتر از دختران است.اما در بزرگسالی عکس این مطلب صادق است؛ یعنی احتمال افسردگی دختر ها تقریبا دو برابر پسر هاست.علاوه بر این دختر ها به افسردگی حاد تری مبتلا می شوند و اولین دوره آنان طولانی تر است.

وجود افسردگی قبلی:

مطالعات بسیاری نشان دادند که بزرگترین عامل پیش بینی کننده بروز افسردگی، وجود دوره ای از افسردگی قبلی است.اما این جمله به این معنا نیست که وقتی فرزند شما به افسردگی بالینی مبتلا شد، محکوم است باقیمانده عمر خود را نیز افسرده بماند بلکه اگر افسردگی به موقع و به دقت شناسایی و به نحو موثری درمان شود، می توان به طور معناداری خطر وقوع مجدد آن را کاهش داد.همچنین کودکان می توانند طی درمان، نحوه شناسایی احساسات یا افکاری را که نشانه ای از شروع افسردگی است را یاد بگیرند و قبل از چیره شدن افسردگی بر ایشان، این موضوع را با والدین خود مطرح کنند.از طرف دیگر، والدین نیز از راه تجربه، می آموزند که علائم اولیه افسردگی را در کودک خود شناسایی کنند.این روش ها می توانند به میزان زیادی در ممانعت کامل از وقوع مجدد افسردگی یا حداقل تعدیل اثرات آن، موثر واقع شوند.

پیشینه خانوادگی:

چنانچه شما، همسرتان یا یکی از بستگان نزدیکتان به افسردگی دچار بوده اید، فرزند شما نیز نسبت به سایرین، در معرض خطر بیشتری قرار دارد.احتمال افسرده شدن فرزندان والدین افسرده دو برابر فرزندان والدین غیر افسرده تخمین زده شده است.وراثت حتی بر سن شروع افسردگی نیز تاثیر می گذارد. در نتیجه هر چقدر پیوند ژنی با خواهر یا برادر یا بستگان افسرده بیشتر باشد، نقش عامل خطرساز برای افسردگی نیز افزایش می یابد. البته مسائل ارثی و زیستی به تنهایی عامل ابتلا به افسردگی نیستند بلکه اثرات محیط و تجربه فردی را نیز باید در نظر گرفت.

رخداد های تنش زای زندگی:

زندگی در تقسیم مشکلات چندان هم منصف نیست.برخی کودکان مجبورند قبل از آنکه از نظر احساسی یا ذهنی آمادگی لازم را داشته باشند، با رویداد های آسیب زا دست و پنجه نرم کنند؛ به عنوان مثال والدین کودک فوت می کنند یا طلاق می گیرند، خواهر یا برادر او به سختی مریض می شود،کسی از بزرگسالان مورد اعتماد او را مورد آزار جسمی قرار می دهد و … . وقتی کودکان با چنین رخدادهای تنش زایی مواجه می شوند، خطر ابتلا به افسردگی در آنها افزایش می یابد.

کودک آزاری:

کودک آزاری به اعمالی که سبب یا به قصد آسب رساندن به کودک کمتر از 18 سال انجام می شود اطلاق می شود که شامل: سوءاستفاده جسمی، جنسی، عاطفی و یا غفلت جسمی و عاطفی می شود. تحقیقات بسیاری نشان دادند که آزار جسمی، جنسی یا عاطفی مکرر، خطر ابتلا به افسردگی را در این کودکان افزایش می دهد، زیرا مانع از شکل گیری عزت نفس و خودارزشی مثبت در آنها می شود. عموما این کودکان فکر می کنند بد، بی ارزش و مستحق چنین آزاری هستند و خشمی که از آزار و اذیت در کودک پدید می آورد، می تواند او را به یک گردن کلفت بی رحم و آزارگر مبدل کند و یا آنکه “قربانی” فوق العاده منفعلی از او بسازد که دنیا را جایی ترسناک و نا امن بداند.

خلق و خو:

تمام نوزادان با صفات هیجانی مشخصی متولد می شوند. برخی کودکان به لحاظ اجتماعی، جذب کننده هستند، لبخند می زنند و وقتی کسی به آنها توجه می کند واکنش نشان می دهند اما برخی دیگر از نوزادان ترسو هتند و از همه غیر از مادرشان خجالت می کشند.برخی کودکان با کوچک ترین صدا یا حرکت ناگهانی گریه را سر می دهند در حالی که برخی دیگر این صداهای مزاحم را با تعجب و کنجکاوی دنبال می کنند. برخی از آنها پر انرژی و فعال هستند و برخی دیگر آرام و کم تحرک.این صفات ویژه، خلق و خوی کودک را شکل می دهند و پشتوانه ای هیجانی فراهم می کنند که شخصیت نوجوان و ساختار هیجانی او با تکیه بر آن شکل می گیرد.یکی از مهمترین جوانب خلق و خو، انطباق پذیری است.کودکانی که انطباق پذیری زیادی دارند و خود را به آسانی با موقعیت های ناآشنا و متفاوت منطبق می کنند در مقابل افسردگی از پشتوانه محکم تری برخوردارند.در نتیجه این افراد ممکن است پس از ناامید یا ناکام شدن، مدت کوتاهی اندوهگین شوند اما به سرعت تعادل هیجانی خود را باز  یابند اما کودکانی که انطباق پذیری کمی دارند، به آسانی مغلوب فشار روحی می شوند و احتمال ابتلای آنها به افسردگی بیشتر است.

مراقبت ناهمسان یا نااستوار:

کودکان خردسال به ارتباط پایدار و قابل پیش بینی با تمام مراقبان حاضر در زندگی خود نیازمندند.وقتی کودکان از این مهد کودک به آن مهد کودک کشیده شوند، رشد و تکامل اعتماد، عزت نفس و مهارت مقابله ای ایشان به تعویق می افتد. واضح است که ارتباط چندگانه یا منقطع با مراقبان، می تواند کودک را در مقابل افسردگی آسیب پذیر سازد.

مسائل موجود میان والدین:

کودکانی با تنش مداوم میان والدین مواجه هستند نسبت به کودکانی که در محیط های آرام تر به سر می برند، بیشتر در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند.یک دلیل آن، این است که والدین اهل نزاع،چنان درگیر مناشقه میان خود می شوند که نمی توانند نیاز های فرزندشان را در نظر بگیرند.دلیل دیگر آن است که معمولا والدین، فرزندان خود را در کانون بگومگوی خود قرار می دهند.این امر می تواند در کودک یا نوجوان احساس گناه، خشم یا رنجش پدید آورد اما حتی اگر کودکان در کانون بگومگو قرار نگیرند نیز باز همچنان خود را نکوهش می کنند و این احساس شرم و گناه می تواند مانع رشد هیجان سالم آنان شود.

سوءمصرف الکل و مواد مخدر توسط والدین:

سوءمصرف مواد مخدر به شیوه های گوناگون، خطر ابتلای کودک را به افسردگی افزایش می دهد. اگر والد سوءمصرف کننده باشد، این امر بر توانایی او برای یکنواخت نگاه داشتن رفتارش با فرزند خود تاثیر می گذارد؛ یک روز پدری خوب، صبور و دوست داشتنی و روز دیگر تحریک پذیر، انتقادگر و دور از دسترس است. این حالات غیرقابل پیش بینی، برای کودکان گیج کننده اند و آنان بدون احساس ثبات و امنیت، که برای حمایت از کودک در برابر افسردگی ضروری است، بزرگ می شوند. همچنین والدینی که به سوءمصرف الکل و مواد مخدر می پردازند، احتمالا با فرزند خود نیز بدرفتاری می کنند و این امر تمام لطمه های عاطفی را ایجاد می کند.

مهارت های اجتماع ضعیف، محبوب نبودن:

کودکانی که منزوی و غیر محبوب هستند یا از طرف همسالان خود برچسب متفاوت بودن خورده اند، نسبت به کودکانی که دارای مهارت های اجتماعی هستند، بیشتر در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار دارند حتی ممکن است این کودکان برای جلب توجهی که طالب آن هستند، رفتار بدی نیز پیش گیرند.در نتیجه این رفتارهای مخرب به انزوای اجتماعی بیشتر کودک می انجامد و این چرخه مدام تکرار می شود و در نهایت در زمینه عزت نفس کودک ممکن است مشکلاتی را ایجاد کند و سبب افسرده شدن او شود.

بیماری در خانواده:

بیماری والدین فقط زمانی خطرساز می شود که مانع از آن شود که پدر یا مادر وقت خویش را با فرزند خود بگذرانند و به او محبت کنند.بیماری جدی یکی از خواهر یا برادر ها نیز می تواند فرزندان دیگر را آسیب پذیر سازد به ویژه اگر شما کاری کنید که تمام وقت و توجهتان صرف طفل بیمار شود.

نکته:در معرض خطر ابتلا به افسردگی قرار داشتن یک کودک به این معنا نیست که او الزاما به این مشکل مبتلا خواهد شد. ظاهرا برخی کودکان به صورت طبیعی، توانایی انعطاف پذیری دارند که از آنان محافظت می کند؛ برخی دیگر برای پروراندن این انطباق پذیری هیجانی، به کمک شما نیازمندند.

گردآورنده: معصومه مدانلو (کارشناسی ارشد روانشناسی بالینی)

مطلب پیشنهادی

ارج گذاشتن به تلاش ها و پیشرفت ها

ارج گذاشتن به موفقیت نوجوان ها کار دشواری نیست.اما باید توجه داشت که موفقیت همه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *