خانه / مطالب آموزشی / اختلال وحشت زدگی یا پانیک قسمت1

اختلال وحشت زدگی یا پانیک قسمت1

اختلال وحشت زدگی و گذرهراسی چیست؟
تقریبا همه انسان ها گاهی اضطراب را تجربه می کنند، اما حملات وحشت زدگی اضطراب شدیدی است که باعث می شود شما به اشتباه آن را به عنوان یک حمله قلبی، ابتلا به یک بیماری طبی،دیوانگی و از دست دادن کنترل تفسیر کنید. شما ممکن است در طول یک حمله وحشت زدگی کوتاه شدن تنفس، احساس مورمور شدن، ناراحتی معده،صدای زنگ در گوش، احساس بروز قریب الوقوع یک فاجعه، لرزش، احساس سبکی در سر، احساس خفگی، درد در قفسه سینه، تعریق و تپش قلب را تجربه کنید. با توجه به اینکه حمله وحشت زدگیمی تواند علائمی مشابه برخی بیماری های طبی ایجاد کند،شما با تجربه این علائم ابتدا باید تحت نظر پزشک قرار بگیرید تا مطمئن شویدکه علائم شما ناشی از پرکاری تیروئید، اعتیاد به کافئینف افتادگی دریچه میترال یا سایر دلایل طبی نیست. پس از آن که وجود علائم پزشکی منقضی شد، باید یک متخصص بهداشت روانی شما را از نظر احتمال بروز اختلال وحشت زدگی ارزیابی کند.
معمولا اختلال وحشت زدگی، «ترس از ترس» نامیده می شود، زیرا افرادی که از این اختلال رنج می برند در واقع از علائم ترس (یا یک حمله وحشت زدگی) می ترسند و این علائم را به اشتباه زنگ خطری برای بروز قریب الوقوع یک اتفاق فاجعه بار تفسیر می کنند. به طور طبیعی ترس زمانی بروز می کند که ما در یک موقعیت واقعا خطرناک قرار بگیریم، سپس پیامی مبنی بر وجود خطر به مغز فرستاده می شود و در نهایت ما خطر را درک می کنیم. بنابراین به این شیوه می توانیم در برابر خطر از خودمان دفاع کنیم. علائم ترس (تپش قلب، نفس نفس زدن و…) به عنوان محرک، ما را وادار به گریز یا مبارزه با موقعیت خطرناک می کند (به این واکنش، پاسخ جنگ یا گریز می گویند). برای مثال، افزایش تپش قلب هنگام مواجه شدن با خطر سبب می شودخون بیشتری در رگ های بدن به جریان درآید، در نتیجه اکسیژن بیشتری منتقل می شود. اکسیژن برای ما انرژی فراهم می کند تا هنگام مواجهه با خطر بتوانیم بجنگیم یا بگریزیم. این یک واکنش طبیعی به خطر واقعی یا «هشدار واقعی » است و این سیستم میلیون ها سال است که در ذات بشر نهادینه شده است.
در اختلال وحشت زدگی، بدنتان فکر می کند در معرض خطر هستید، حتی اگر واقعا خطری وجود نداشته باشد. وقتی ترس بدون وجود خطر بروز می کند، ما آن را «هشدار کاذب» می نامیم. این شرایط مثل این است که بدون وجود آتش، صدای دستگاه آتش سوزی به کار افتد. در طول زمان، این هشدار کاذب تبدیل به هشدار آموخته شده

می گردد. بدین معنا که شما از هر نشانه ای از ترس که برای محافظت از شما در مقابل خطر بروز می کند، می ترسید، زیرا دلیل بروز این علائم را نمی دانید. شما این چنین می پندارید که تجربه یک حمله وحشت زدگی، خطرناک است یا به عبارتی دچار مشکل شده اید. در واقع، با تفسیر حمله های وحشت زدگی به عنوان یک عامل خطر، چرخه ترس یا حملات وحشت زدگی بیشتری را در آینده راه اندازی خواهید کرد، بنابراین سعی می کنید با آنچه فکر می کنید خطرناک است، مقابله کنید. نکته جالب توجه اختلال وحشت زدگی این است که شما از علائمی که برای محافظت شما از عوامل خطر بروز می کنند، می ترسید. وقتی که اطمینان دارید در معرض خطر هستید، مغزتان ترس بیشتری(حمله وحشت زدگی بیشتری) ادراک می کند، در حالی که آنچه شما از آن می هراسید، خود علائم ترس است و خطر واقعی وجود ندارد.
وقتی فردی اعتقاد دارد حملات وحشت زدگی خطرناک هستند، از بروز مجدد این حملات در آینده نگران است.این افراد از چیزها و حس های مشابه علائم وحشت زدگی (گرما،ورزش، نور خورشید، لذت یا هیجان زدگیف برانگیختگی جنسی، عصبانیت و غیره ) می ترسند و اجتناب می کنند. افرادی که دچار اختلال وحشت زدگی هستند بر روی این احساس های درونی تمرکز می کنند: « قلبم شروع به تپیدن می کند، پس دچار حمله قلبی می شوم» یا «احساس ضعف و سرگیجه می کنم، پس غش می کنم». اکثر افرادی که به اختلال وحشت زدگی مبتلا هستند آن را در هنگام خواب هم تجربه می کنند.
بسیاری از بیماران مبتلا به اختلال وحشت زدگی، گذرهراسی را نیز تجربه می کنند. گذرهراسی ترس از مکان ها یا موقعیت هایی است که امکان دارد در آنها حمله وحشت زدگی رخ دهد و گریز از آنها دشوار باشد (مثلا، «من در ایستگاه مترو ممکن است دچار حمله اضطرابی شوم و در مقابل دیگران از حال بروم»). افراد مبتلا به گذرهراسی از تنها ماندن در خانه، تنها بیرون رفتن، تنها به سوپر مارکت رفتن، مسافرت با هواپیما یا قطار، رد شدن از پل ها، مکان های مرتفع، تونل ها، عبور از مکان های رو باز، رانندگی، سوار شدن به آسانسور و جابه جا شدن با مترو و اتوبوس و موارد مشابه اجتناب می کنند. این اشخاص از این که در چنین موقعیت هایی دچار حمله وحشت زدگی بشوند، به شدت می ترسند؛ در نتیجه برای اجتناب یا گریز از آن موقعیت ها تلاش بیشتری می کنند (مثلا،«من باید از این موقعیت خارج شوم»). در واقعف اجتناب و گریز مکانیسم دفاعی عمده این افراد برای کنترل اضطراب می شود. معمولا وقتی فرد نمی تواند از چنین موقعیت هایی اجتناب کند، روش های متفاوتی را به کار می بندد تا احساس امنیت کند(مثلا با خود یک بطری آب حمل می کند). اکثر افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی و گذرهراسی معمولا از یک «شخص ایمن» در خواست کمک و همراهی می کنند تا در موقعیت های اضطراب زا آنها را همراهی کند.
اگر چه احتمالا این اجتناب ها/گریزها منجر به توقف یا کاهش حمله های اضطرابی می شوند، اما افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی و گذر هراسی دائما نگران حمله بعدی هستند. اجتناب و گریز، دنیای این افراد را کوچک و کوچک تر می کند. محدود شدن زندگی، شرایط را برای تجربه افسردگی و اضطراب مزمن این افراد فراهم می کند. افسردگی و اضطراب بعضی از انها چنان شدید می شود که برای کاهش این احساس های ناخوشایند خودسرانه به مصرف الکل و داروهای والیوم و زاناکس روی می آورند.
اگر چه این تلاش ها در کوتاه مدت موفقیت آمیز هستند،اما در بلند مدت باورهای افراد را مبنی برقرار گرفتم در معرض خطر ونیاز به محافظت، تقویت می کنند. درمان این اختلال به این صورت است که افراد مبتلا به اختلال وحشت زدگی و گذرهراسی به این نتیجه دست یابند که موقعیت های هراس آور خطرناک نیستند و حمله های وحشت زدگی علائم بی ضرر ترس هستند و آنها نیازی به انجام رفتارهای ایمنی بخش ندارند.

گردآورنده:زهره جهانی کارشناس روانشناسی بالینی

مطلب پیشنهادی

ارج گذاشتن به تلاش ها و پیشرفت ها

ارج گذاشتن به موفقیت نوجوان ها کار دشواری نیست.اما باید توجه داشت که موفقیت همه …

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *